اغلب کارشناسان معتقدند بازار بورس آیینه تمام نمایی است که در آن میتوان بطور کامل وضعیت اقتصادی یک کشور را دید و به نقاط قوت و ضعف آن پی ببرید. همچنین معتقدند روند نهایی حرکت بورس در هر کشور دقیقا مطابق با روند اقتصادی آن کشور است. اگر این فرض را بپذیریم به نظر میرسد یک نکته سوال برانگیز مهم در رابطه با بازار بورس تهران وجود دارد که میتواند بسیار نگران کننده باشد.
متاسفانه اقتصاد ایران درگیر سه پدیده مخرب؛ تحریم، رکود و تورم است که اگر بیکاری حاصل از این اقتصاد را به آن بیافزاییم چهارپایه لرزانی که مدل اقتصادی سردرگم ما بر روی آن نهاده شده است به خوبی خودنمایی میکند. اقتصادی که روز به روز کوچکتر میشود و مدلی که هر روز بیش از پیش فضای «سفته بازی» را در مقابل «تولید» پر رنگتر و سود آورتر میکند. مرکز آمار ایران جزئیات رشد اقتصادی سال ۹۸ را به قیمت بازار، بر مبنای سال پایه ۹۰، بدون نفت منفی شش دهم درصد و با نفت منفی هفت درصد اعلام کرده است. مطابق همین آمار رشد اقتصادی گروه کشاورزی ۳ درصد، گروه صنعت (معدن، نفت و گاز، ساختمان) منفی چهارده و هفت دهم درصد و گروه خدمات منفی سه دهم درصد است که مقایسه آن با سال ۹۷ نشان دهنده تشدید روند کاهشی در اکثر حوزه ها است با اینحال به شکل عجیبی، بخصوص طی اواخر سال ۹۸ تا کنون شاهد رشد شاخص ها در بازار بورس هستیم. پرسش اصلی این است که علت این رشد فوق العاده چیست؟ و این رشد تا چه حد می تواند با روندی باثبات ادامه یابد و به تحولات مثبتی در اقتصاد ایران ختم شود؟
عدهای از کارشناسان اصلی ترین دلیل رشد شاخص بورس تهران طی یکسال اخیر را ناشی از عقب افتادن سایر بازارهای سرمایه نسبت به بازار بورس و تمایل ناگزیر سرمایه به این بخش میدانند اما بررسی روند شاخص کل طی ماه های اخیر، علی رغم سیر صعودی قیمت دلار، مسکن، سکه و … نشان می دهد که چیزی از تمایل سرمایهگذاران بورس کاسته نشده است.
گروه دیگری از کارشناسان نیز دلیل رشد تاریخی بورس تهران را افزایش ارزش داراییهای بسیاری از شرکت ها در نتیجه رشد نرخ ارز میدانند اما به نظر میرسد با توجه به رشد منفی اقتصاد، رکود موجود در بازار و نیز کاهش حجم تولید و فروش کالا به دلیل کاهش درآمدها و افزایش قیمتها، این نمیتواند دلیل محکمی باشد بخصوص آنکه به واسطه تحریم ها هزینه نگهداری و تعمیر خط تولید و نیز تامین مواد اولیه نیز بالا رفته و همچنان از توجیه اقتصادی تولید میکاهد.
سوای دو دلیل بالا میتوان به تمایل بسیاری از شرکت ها در افزایش سرمایه اشاره کرد که اگرچه امری ناگزیر به نظر میرسد اما در منطق اقتصادی نشان از ناکارآمدی مدیریت منابع در یک شرکت دارد. بااین توضیحات به نظر میرسد باید تصمیم دولت درعرضه اولیه سهام بنگاه های دولتی در بورس را عامل مهمی برای اقبال سرمایه گذاران عادی و رونق بورس معرفی کرد. سرمایهگذارانی که به دلیل فقدان آگاهی از مهارتهای سرمایهگذاری در بورس از پتانسیل بسیار بالایی برای به دام افتادن در تلههای سفته بازان برخوردارند و هیچ بعید نیست به زودی متوجه شوند که چه ریسکهای سنگینی را به امید سودهای هنگفت پذیرفتهاند.
با توضیحاتی که ذکر شد به گمانم اقتصاد ما و یا بهتر بگویم بازار بورس تهران در حال تجربه وضعیتی تاریخی است که میتواند بسیار شیرین و دلچسپ یا بسیار تلخ و ناگوار باشد و میزان این تلخی یا حلاوت به تصمیمات آتی دولت در اصلاح روند موجود بستگی دارد. تصویری که این روزها از بورس مشاهده میشود تصویری مبهم و نا متناسب با اوضاع کلی اقتصاد ما است. بیم آن میرود که قیمتها بسیار بیشتر از آنچه به نظر میرسد حبابی باشد و مدیریت اوضاع به دست سفته بازان و سوداگرانی باشد که به دنبال حضور افراد غیر حرفه ای در بازار بورس به دنبال سود بیشتر از طریق «سیگنالسازی» و «نوسانگیری» باشند. این روزها رشد مثبت شاخص بازار بورس تهران در کنار رشد منفی اقتصاد ایران مرا به یاد روند شاخصها در بورس کاراکاس قبل از ابرتورم ونزوئلا میاندازد. بخصوص وقتی که یادم میآید قرار است به زودی شاهد تغییر دولت و احتمالا هم سویی بیشتر دولت جدید و مجلس جدید باشیم!
• ارتباط با نویسنده: ۰۹۱۱۱۳۸۱۷۰۲
*پژوهشگر رسانه و اقتصاد سیاسی
پایگاه اطلاع رسانی خبرگیلان: انتشار مطالب خبری و یادداشت های دریافتی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.